صدادارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ر، باصدا، مصوت، پرسروصدا، رسا، قابلشنیدن، شنیدنی، مسموع، طنینانداز، مرتعش زیر، بالا، غنهای، مدی
صداگذارdubbing mixer, re-recording mixerواژههای مصوب فرهنگستانمسئول صداآمیزی باندهای صدای فیلم شامل گفتوگو و موسیقی و جلوههای صوتی و صداسازیها، و ساخت خروجی صوتی نهایی
پروانۀ صدادارsinging propellerواژههای مصوب فرهنگستانپروانهای که در هنگام چرخش در نتیجۀ ارتعاش تولید صدا میکند
پروانۀ صدادارsinging propellerواژههای مصوب فرهنگستانپروانهای که در هنگام چرخش در نتیجۀ ارتعاش تولید صدا میکند
مصوتفرهنگ فارسی عمید۱. (زبانشناسی) صدادار؛ واکه.۲. [قدیمی] بانگکننده؛ صدادار.۳. [قدیمی] آنکه بلند بانگ کند.
پروانۀ صدادارsinging propellerواژههای مصوب فرهنگستانپروانهای که در هنگام چرخش در نتیجۀ ارتعاش تولید صدا میکند