لغتنامه دهخدا
پیشدار. (نف مرکب ) دارای پیش . || دارای ضمه . || ماما. قابله . (زمخشری ). مام ناف . پیش نشین . || (اِ مرکب ) حربه ای باشد بسیار بزرگ که از آهن و فولاد سازند و بر آن حلقه های چهار گوشه هم از فولاد تعبیه کنند و بدان خوک و گراز کُشند. (برهان ). نیزه ٔ دسته ستبر و کوتاه که بدان خ