صدءلغتنامه دهخداصدء. [ ص َدْءْ ] (ع مص ) نیک کمیت گردیدن اسب . (منتهی الارب ). سیه سرخ شدن . (مقدمه ٔ لغت میر سید شریف ). || زدودن زنگ آئینه را. || ریمناک گردیدن . (منتهی الارب
اصداءلغتنامه دهخدااصداء. [اَ دَ ءْ ] (ع ص ) سیاهی که اندک مایه ٔ سرخی با وی آمیخته بود. (تاج المصادر بیهقی ). || اشتر دیزه . (مهذب الاسماء). ذوالصداءة. دارای رنگ صُدْاءة یعنی رنگ
لطیفلغتنامه دهخدالطیف . [ ل َ ] (ع ص ) باریک . ریزه . نازک . مقذذ. (منتهی الارب ). به غایت نازک . (منتخب اللغات ). || به غایت نیکو. نغز. (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ) : چون لطیف
اصداءلغتنامه دهخدااصداء. [ اِص ْ ص ِ ] (ع مص )(از «ص دء») اصداء اسب و بز؛ سرخ مایل به سیاهی بودن آنها. سیاه سرخ فام بودن آنها. (از اقرب الموارد).