صخی ًلغتنامه دهخداصخی ً. [ ص َ خَن ْ ] (ع مص ) چرکین و ریمناک شدن جامه . (منتهی الارب ). || بگشادن آتش را. (منتهی الارب ). منتهی الارب هر دو مصدر را ناقص یائی ضبط کرده است . لیکن
صخیخلغتنامه دهخداصخیخ . [ ص َ ] (ع اِ) آواز سنگ . (منتهی الارب ). || آواز زدن چیزی سخت را بر صخرة. || (مص ) بمنقار زدن زاغ پشت شتر را. (قطر المحیط).
صلخیلغتنامه دهخداصلخی . [ ص َ خا ] (ع ص ) ابل صلخی ؛ شتران گرگین . (منتهی الارب ). رجوع به صَلخاء شود.
صخی ًلغتنامه دهخداصخی ً. [ ص َ خَن ْ ] (ع مص ) چرکین و ریمناک شدن جامه . (منتهی الارب ). || بگشادن آتش را. (منتهی الارب ). منتهی الارب هر دو مصدر را ناقص یائی ضبط کرده است . لیکن
صخیخلغتنامه دهخداصخیخ . [ ص َ ] (ع اِ) آواز سنگ . (منتهی الارب ). || آواز زدن چیزی سخت را بر صخرة. || (مص ) بمنقار زدن زاغ پشت شتر را. (قطر المحیط).
صلخیلغتنامه دهخداصلخی . [ ص َ خا ] (ع ص ) ابل صلخی ؛ شتران گرگین . (منتهی الارب ). رجوع به صَلخاء شود.
ابوالفضللغتنامه دهخداابوالفضل . [ اَ بُل ْ ف َ ] (اِخ ) احمدبن محمد صخری خوارزمی . رجوع به احمدبن محمد... شود.