ابوالفضللغتنامه دهخداابوالفضل . [ اَ بُل ْ ف َ ] (اِخ ) احمدبن محمد صخری خوارزمی . رجوع به احمدبن محمد... شود.
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد الصخری الخوارزمی ، مکنی به ابوالفضل . ابومحمد محمودبن ارسلان در تاریخ خوارزم گوید: او یکی از مفاخر خوارزم است و در اواخر سال 40
صخرالمغربیلغتنامه دهخداصخرالمغربی . [ص َ رُل ْ م َ رِ ] (اِخ ) صخری بزرگ است قرب القنیت (الکنیز) و مسافت القنیت تاهیجار 32هزار گز است . (الحلل السندسیة ج 2 ص 197).
اسفولوفندریونلغتنامه دهخدااسفولوفندریون . [ اِ لو ف َ ] (معرب ، اِ) (مصحف اسقولوفندریون ) نباتی است صخری و در جائی که آفتاب نتابد روید بدون شکوفه و بی ساق و اطراف برگهای آن کنگره داراست