صحولغتنامه دهخداصحو. [ ص َح ْوْ ] (ع مص ) هوشیاری . هوشیار شدن از مستی . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ). از مستی بهوش آمدن . (دهار) (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ). مقابل سک
صحوفرهنگ انتشارات معین(صَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) هوشیار شدن . 2 - (اِمص .) هوشیاری ، مقابل سُکر به معنی مستی .
سهوفرهنگ مترادف و متضاد۱. اشتباه، خبط، خطا، سقط ≠ صواب ۲. سقیم، غلط، نادرست، ناصواب ≠ درست، صحیح، صواب ۳. لغزش ۴. نسیان، غفلت، فراموشی ۵. فراموش کردن ۶. خبط کردن، خطا کردن ≠ صواب
سحولغتنامه دهخداسحو. [ س َح ْوْ ] (ع مص ) سِحا بر نامه بستن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || خراشیدن گل به بیل و خاک و گل به کندن . (المصادر زوزنی ). به بیل گل از زم
صحوةدیکشنری عربی به فارسیبيداري , شب زنده داري , شب نشيني , احياء , شب زنده داري کردن , از خواب بيدار کردن , رد پا , دنباله کشتي
صحورلغتنامه دهخداصحور. [ ص َ ] (ع ص ) اَتان ٌ صحور؛ خر ماده ٔ سرخ سپیدی آمیخته . || خر ماده ٔ پشتک زن . (منتهی الارب ).