صبحدمانلغتنامه دهخداصبحدمان . [ ص ُ دَ ] (اِ مرکب ، ق مرکب )هنگام صبح . بوقت صبح دم . بهنگام صبح دم : صبحدمان دوش خضر بر درم آمد بتاب کرد به آواز نرم صبحک اﷲ خطاب . خاقانی .دی صبحد
صبحانهگویش اصفهانی تکیه ای: sohbuna طاری: sobhuna طامه ای: sowbuna طرقی: sobhâna کشه ای: sowbâna نطنزی: soxbuna
پژولیدهلغتنامه دهخداپژولیده . [ پ َ دَ / دِ ] (ن مف ) پژمرده . بی آب و تاب . افسرده . درهم . پریشان . آشفته : صبحدمان مست برآمد ز کوی زلف پژولیده و ناشسته روی . سنائی .زن کنیزک را
پژولیدهفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. پژمرده.۲. افسرده.۳. ‹ژولیده› درهمشده؛ پریشان؛ ژولیده: ◻︎ صبحدمان مست برآمد ز کوی / زلفپژولیده و ناشستهروی (سنائی۲: ۵۱۴).
اسم زمانلغتنامه دهخدااسم زمان . [ اِ م ِ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) در عربی ، اسم زمان و اسم مکان اسمی است که برای دلالت بر وقت یا جایی که فعل واقع شده از ریشه ٔ آن فعل مشتق شود
تابلغتنامه دهخداتاب . (اِ) توان . (برهان ). توانایی . (جهانگیری ) (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). طاقت . (فرهنگ اسدی ) (جهانگیری ) (انجمن آرا). قوت . (آنندراج ). تاو. (انجمن آ
آنلغتنامه دهخداآن . (ضمیر، ص ) اسم اشاره بدور، چنانکه «این » اسم اشاره به نزدیک است . ج ، آنان ، آنها. و گویند آنان مخصوص بذوی الروح و آنها در غیرذوی الروح و هم در ذوی الروح م