سبارهلغتنامه دهخداسباره . [ س َ رَ / رِ ] (اِ) سنگی که از آن فسان سازند. (ناظم الاطباء). رجوع به سباده و سنباده شود.
صبارحلغتنامه دهخداصبارح . [ ص ُ رِ ] (اِخ ) قریه ای است از قرای افریقا و جمعی بدان منسوبند. (سمعانی ص 349 ورق الف ).
صبارةلغتنامه دهخداصبارة. [ ص َ بارْ رَ ] (ع اِ) سختی سرمای زمستان . (منتهی الارب ). سختی سرما. (اقرب الموارد).
صبارةلغتنامه دهخداصبارة. [ ص َ رَ ] (ع اِ) سنگریزها. (منتهی الارب ). سنگ . (اقرب الموارد). || پاره ای از آهن یا سنگ . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
صبارةلغتنامه دهخداصبارة. [ ص َب ْ با رَ ] (ع ص ، اِ) زمین درشت بلند. (منتهی الارب ). زمین غلیظ مشرف که در آن گیاه نباشد و گیاه نرویاند. (اقرب الموارد).
صبارةلغتنامه دهخداصبارة. [ ص َ بارْ رَ ] (ع اِ) سختی سرمای زمستان . (منتهی الارب ). سختی سرما. (اقرب الموارد).
صبارةلغتنامه دهخداصبارة. [ ص َ رَ ] (ع اِ) سنگریزها. (منتهی الارب ). سنگ . (اقرب الموارد). || پاره ای از آهن یا سنگ . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
صبارةلغتنامه دهخداصبارة. [ ص َب ْ با رَ ] (ع ص ، اِ) زمین درشت بلند. (منتهی الارب ). زمین غلیظ مشرف که در آن گیاه نباشد و گیاه نرویاند. (اقرب الموارد).