صبارلغتنامه دهخداصبار. [ ص َب ْ با ] (ع ص ) صیغه ٔ مبالغه از صبر. شدیدالصبر. بسیار شکیبا. شکیبا. (معجم البلدان ).
سبارلغتنامه دهخداسبار. [ س ِ ] (اِ) همان سپار است . در لغت فرس سپار ولی در صحاح الفرس سبار آمده است . رجوع به سپار شود.
سبارلغتنامه دهخداسبار. [ س ِ ] (ع اِ) میل جراحت .(مهذب الاسماء). محراف و میلی که در جراحت فرو برند تا غور آن معلوم گردد. ج ، سُبُر. (ناظم الاطباء). آنچه بدان غور جراحت را معلوم
صبارةلغتنامه دهخداصبارة. [ ص َ بارْ رَ ] (ع اِ) سختی سرمای زمستان . (منتهی الارب ). سختی سرما. (اقرب الموارد).
صبارةلغتنامه دهخداصبارة. [ ص َ بارْ رَ ] (ع اِ) سختی سرمای زمستان . (منتهی الارب ). سختی سرما. (اقرب الموارد).