صبلغتنامه دهخداصب . [ ص َب ب ] (ع مص ) ریختن . ریختن آب و افشاندن آن . قوله تعالی : انا صببنا الماء صباً (قرآن 25/80). || توسعاً، رسیدن مصیبت . فرود آمدن بلا و نازله : صبت علی
صبفرهنگ انتشارات معین(صَ بّ) [ ع . ] 1 - (مص م .) ریختن آب و مانند آن . 2 - (مص ل .) وارد آمدن مصیبت .
ثبدیکشنری عربی به فارسیجست وخيز کردن , رقاصي کردن , ريختن , دم کردن , القاء کردن , بر انگيختن , ريزش , پاشيدن , تراوش بوسيله ريزش , مقدار ريزپ چيزي , ريزش بلا انقطاع ومسلسل , روان ساخ
سبفرهنگ مترادف و متضاد۱. بددهانی، دشنام، رده، فحش، لعن، ناسزا ≠ مدح، ستایش ۲. دشنامدادن، فحش دادن، ناسزا گفتن ≠ ستودن، مرحباگفتن
سبلغتنامه دهخداسب . [ ] (اِ) نظیر سیسن است و فرقی مابین سب و سیسن مشاهده نمیشود مگر با دقت فراوان و هر گاه در جای حفظ شود در صفا و رونق آن اضافه میشود و آن همیشه بدو مثقالی پی
صب الماءلغتنامه دهخداصب الماء. [ ص َب ْ بُل ْ ] (اِخ ) آبریزگان : هفت سال قحط افتاده در عهد او [ فیروزبن یزدجرد ] و باران نیامد تا خدای عز و جل رحمت کرد و باران داد و فراخی پیدا شد
صب ءلغتنامه دهخداصب ء. [ ص َب ْءْ ] (ع مص ) بر وزن شرم ، برآمدن دندان کودک و نشتر شترکره . || برآمدن سم شکافته (ظلف ). || طلوع کردن ثریا. || از کیشی به کیش دیگر شدن . || راه نمو
صب الماءلغتنامه دهخداصب الماء. [ ص َب ْ بُل ْ ] (اِخ ) آبریزگان : هفت سال قحط افتاده در عهد او [ فیروزبن یزدجرد ] و باران نیامد تا خدای عز و جل رحمت کرد و باران داد و فراخی پیدا شد
صب ءلغتنامه دهخداصب ء. [ ص َب ْءْ ] (ع مص ) بر وزن شرم ، برآمدن دندان کودک و نشتر شترکره . || برآمدن سم شکافته (ظلف ). || طلوع کردن ثریا. || از کیشی به کیش دیگر شدن . || راه نمو