ساچمه ریزلغتنامه دهخداساچمه ریز. [ م َ / م ِ ] (نف مرکب ) آنکه ساچمه ریزد. صاچمه ریز. رجوع به ساچمه شود.
صاچمهلغتنامه دهخداصاچمه . [ م َ / م ِ ] (ترکی ، اِ) ساچمه . ریزه های سربی است مدور که در تفنگ ریزند.
wholeدیکشنری انگلیسی به فارسیکل، مجموع، تمام، کامل، همه، سراسر، سالم، درست، دست نخورده، تمام و کمال، بی خرده
صاچمهلغتنامه دهخداصاچمه . [ م َ / م ِ ] (ترکی ، اِ) ساچمه . ریزه های سربی است مدور که در تفنگ ریزند.