2877 مدخل
نژاد سفید
صریح،واضح.
واضح.
ساده.
هموار
سفید، جانور پیشانی سفید، جانور سفید صورت
سفید، سفیدی، خنگ
فرشته سفید
بلع سفید
نان سفید
صاف، سفت، سخت.
صافى شیر، پارچهاى نازک که شیر را با آن پالایش کنند.
صافی
صاف و شفاف
همواره کردن – صاف کردن