صَابِراًفرهنگ واژگان قرآنصبرکننده(کلمه صبر به طور کلي به معناي حبس و نگهداري نفس است در برابر عمل به مقرراتي که عقل و شرع معتبر ميشمارند و يا ترک چيزهايي که عقل و شرع اقتضاء ميکنند که ن
صاصلیلغتنامه دهخداصاصلی . [ ص ِ ] (ع اِ) صاصلا. صوصلا. بصل الذئب . بصل الفار. ساقه ای است خرد و نازک که به سپیدی زند، درازی آن نزدیک وجبی ، او را بر فراز سه یا چهار شاخه است نرم
ناظم تبریزیلغتنامه دهخداناظم تبریزی . [ ظِ م ِ ت َ ] (اِخ ) محمد صادق ، معروف به صادقا. نصرآبادی آرد: «ساکن عباس آباد اصفهان بود... فی الجمله تحصیلی کرده بود، خود را از قید تعلق فارغ س
تقنبلغتنامه دهخداتقنب . [ ت َ ق َن ْ ن ُ ] (ع مص ) بچهل رسیدن اسبان و مقنب شدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). یقال : قنبوا نحو العدو و تقنبوااذا ت
ارنیتوغالنلغتنامه دهخداارنیتوغالن . [ اُ ل ُ ] (معرب ، اِ) بصل الفار. بصل الزیز. صاصلا. صوصلا. صاصلی .