صالةدیکشنری عربی به فارسیپهنه , ميدان مسابقات (در روم قديم) , عرصه , گود , صحنه , ارن , تالا ر کنفرانس , تالا ر شنوندگان , شنودگاه , تالا ر , سالن زيبايي , رستوران , مشروبفروشي
سگالهلغتنامه دهخداسگاله . [ س َ / س ُ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) سرگین سگ . (آنندراج ) (جهانگیری ) (برهان ). فضله ٔ سگ . (رشیدی ). و این مخفف سگ گاله است یعنی فضله ٔ سگ و انداخته ٔ سگ . (رشیدی ) : یکی ب
سیالةلغتنامه دهخداسیالة. [ س َ ل َ ] (ع اِ) گیاهی است با خار سپید دراز که چون خار آنرا برکنند شیر مانندی بیرون آید، یا درخت سمردراز. ج ، سیال . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (فهرست مخزن الادویه ). اسم هندی شقاقل است .
سیولهلغتنامه دهخداسیوله . [ وَ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سیلاخور بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. دارای 305 تن سکنه . آب آن از قنات و چشمه . محصول آنجا غلات . شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان قالیچه بافی می باشد. راه آن اتومبیل رو است . (از فرهنگ
حصالةلغتنامه دهخداحصالة. [ ح ُل َ ] (ع اِ) گندم و جو باقی مانده ٔ در خرمن بعد بباددادن . خرمن روبه . (مهذب الاسماء). رفته خرمن . آنچه مانده باشد در خرمن از گندم و جو و جز آن . || تلخ دانه و جز آن که از گندم برآید. دان مرغ . ته غربالی . (آنندراج ). || غوره ٔ خرما سخت ناشده .
حنصالةلغتنامه دهخداحنصالة. [ ح ِ ل َ ] (ع ص ) کلان شکم . و گاه با همزه آید. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به ماده ٔ قبل شود.
خصالةلغتنامه دهخداخصالة. [ خ ُ ل َ ] (ع اِ) گندم و جو باقی مانده در خرمن بعد باد دادن . || دانه ٔ تلخ و جز آن که از گندم برآید. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد).
قصالةلغتنامه دهخداقصالة. [ ق ُ ل َ ] (ع اِ) دانه ٔ ردی که از گندم دور کنند آن را وقت پاکیزه کردن . (منتهی الارب ). ما عزل من البراذا نقی فیرمی به او یداس ثانیة. (اقرب الموارد).
مصالةلغتنامه دهخدامصالة. [ م َ ل َ ] (اِخ ) ابن حبوس مکناسی . امیر بربری در نیمه ٔدوم قرن سوم هجری . وی همه ٔ قبایل بربر را به زیر سلطه ٔ خویش درآورد و در استیلای مهدی بر مغرب از بزرگترین سرکردگان او بود. مهدی او را به ولایت تاهرت و مغرب اوسط گماشت و او به سوی اقصی رفت . و بر فارس و سجلماسه اس