صاغلغتنامه دهخداصاغ . (ترکی ، اِ) (قروش ...) قروش صحیح است مساوی با چهل باره . و کلمه ای ترکی است . (النقود العربیه ص 179).
غرش صاغلغتنامه دهخداغرش صاغ . [ غ ِ ش ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) معادل 40 بارةاست . (از النقود العربیة ص 181). رجوع به غرش شود.
مراغهلغتنامه دهخدامراغه . [ م َ غ ِ ] (اِخ ) مراغه شهری است بزرگ و خرم و با نعمت و آبهای روان و باغهای خرم یکی باره داشت محکم ، پسر بوساج ویران کرد. (حدود العالم ص 158).مراغه از
قبضلغتنامه دهخداقبض . [ ق َ ] (ع مص ) به پنجه گرفتن : قبضه قبضاً؛ به پنجه گرفت آن را. قبض علیه بیده ؛ بدست گرفت او را و بند کرد. (منتهی الارب ). || دست کشیدن و بازایستادن از گر
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م ِ ] (اِخ ) ابن علی بن ثابت بن احمدبن مهدی الخطیب . مکنی به ابوبکر و معروف به خطیب بغدادی . او خطیبی حافظ و یکی از مشاهیر ائمه ٔ ادب و بسیار تصنیف و
فولگوریتواژهنامه آزادزمانی که آذرخش به ماسه حاوی کوارتز یا سلیکا برخورد می کند ،دما به سادگی می توانداز 1800درجه سانتیگراد هم بالا تر برود ودانه های ماسه را آب کند .این دانه ها ترکی
اطالغتنامه دهخدااطا. [ اَ ] (اِ) درخت پده است که بعربی غرب خوانند و آنرا هیچ ثمر نیست و صمغ آن بهترین بوده است و تا زخمی بپای آن نزنند و نشکافند صمغ از آن برنیاید، عصاره ٔ برگ