صاغرجلغتنامه دهخداصاغرج . [ غ َ ] (اِخ ) قریه ٔ بزرگی است از قرای سغد. (معجم البلدان ). رجوع به الانساب سمعانی شود.
ساغرجلغتنامه دهخداساغرج . [ غ َ ] (اِخ ) یکی از قراء سغد است بر پنج فرسنگی سمرقند از نواحی اشتیخن . (معجم البلدان ): در زمانی که لشکر اسلام در ولایت سمرقند آمدند بعد از ولایت بخا
حسنلغتنامه دهخداحسن .[ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن علی بن جبرئیل صاغرجی دهقان . ازاصحاب رای بود. سمعانی گوید: لیکن اهلیت حدیث نداشت . از جدش روایت کرده است . (الانساب سمعانی ص 347 ب )
ساغرچلغتنامه دهخداساغرچ . [ غ َ ] (اِخ ) ساغرج . صاغرج . یکی از قراء سغد بر پنج فرسنگی سمرقند. رجوع به ساغرج شود.