صارمدیکشنری عربی به فارسیسخت , تند و تلخ , رياضت کش , تيره رنگ , اکيد , سخت گير , يک دنده , محض , نص صريح , محکم
صارث الشحرلغتنامه دهخداصارث الشحر. [ ] (اِخ ) (خوش نمائی فجر) شهری است در قسمت رأوبین و در وادی بر تلی واقع است (صحیفه ٔ یوشع 13:19) و فعلاً به مسافت یک میل و نیم از دریای مرداب موضع
صارم کردلغتنامه دهخداصارم کرد. [ رِ م ِ ک ُ ] (اِخ ) وی از مردم کردستان است که بر شاه اسماعیل صفوی طغیان کرد. خوندمیر گوید: در پاییز سال 912 هَ . ق . شاه را خبر دادند که صارم با جمع