whatدیکشنری انگلیسی به فارسیچی، چگونه، چه، کدام، هر چه، چقدر، چه نوع، چه اندازه، انچه، چه مقدار، حرف ربط
یخ کردنلغتنامه دهخدایخ کردن . [ ی َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نیک سرد شدن . (ناظم الاطباء). یخ بستن . بسته شدن آب و موج و مانند آن . (از آنندراج ) : شود افسرده صاف دل ز سکون آب یخ می کند
پالودهلغتنامه دهخداپالوده . [ دَ / دِ ] (ن مف ) مصفّی . مروّق . پاک کرده از غش ّ. (اوبهی ). صاف و پاک شده . رائق . صافی . صافی کرده . پاک کرده . (صحاح الفرس ).- شراب پالوده ؛ شراب