صاخبدیکشنری عربی به فارسیپر سر وصدا , پر سر و صدا , خشن , داد و بيداد کن , سرکش , سر و صدا و اشوب کردن
صاخبلغتنامه دهخداصاخب . [ خ ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از صخب . بانگ کننده . سخت بانگ کننده . (اقرب الموارد).
صاخبةلغتنامه دهخداصاخبة. [ خ ِ ب َ ] (ع ص ، اِ) تأنیث صاخب : لنا الصاخبة من البغل و لکم الصامت من النخل . (از نامه ٔ رسول خدا (ص ) به حارثةبن قطن ). رجوع به حارثةبن قطن شود.
صاخبةلغتنامه دهخداصاخبة. [ خ ِ ب َ ] (ع ص ، اِ) تأنیث صاخب : لنا الصاخبة من البغل و لکم الصامت من النخل . (از نامه ٔ رسول خدا (ص ) به حارثةبن قطن ). رجوع به حارثةبن قطن شود.