صاحب کرملغتنامه دهخداصاحب کرم . [ ح ِ ک َ رَ ] (ص مرکب ) بخشنده . خداوند کرم : طمع را نباید که چندان کنی که صاحب کرم را پشیمان کنی .؟
صاحب کرمفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهخداوند کرم؛ بخشنده: ◻︎ طمع را نباید که چندان کنی / که صاحبکرم را پشیمان کنی (؟: لغتنامه: صاحبکرم).
صاحبدیکشنری عربی به فارسیلنگه , جفت , همسر , کمک , رفيق , همدم , شاگرد , شاه مات کردن , جفت گيري يا عمل جنسي کردن , يار , شريک , همدست , رفيق شدن
کرمکارلغتنامه دهخداکرمکار. [ ک َ رَ ] (ص مرکب ) صاحب کرم و بخشش . (آنندراج ). جوانمرد. سخی . کریم . نیکوکار. مهربان . نیک خواه . خیراندیش . (ناظم الاطباء).
کَرِيمٌفرهنگ واژگان قرآنبسيارگرامي - بسيار ارجمند و ارزشمند - بسيار صاحب کرم و بزرگوار(معناي تکريم با تفضيل متفاوت است، چون تکريم معنائي است نفسي و در تکريم کاري به غير نيست ، بلکه تنه
کرم دارلغتنامه دهخداکرم دار. [ ک َ رَ ] (نف مرکب ) دارنده ٔ کرم . که صاحب کرم است : کرم داران عالم را درم نیست درم داران عالم را کرم نیست .سعدی .