صاحب مظالملغتنامه دهخداصاحب مظالم . [ ح ِ ب ِ م َ ل ِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) رئیس دیوانخانه . رئیس دیوان مظالم : آخر او را صاحب مظالم کردند، هر روز مظالم سپاه بودی و به صدرمظالم بنشستی
حسن صاحب معالملغتنامه دهخداحسن صاحب معالم . [ ح َ س َ ن ِ ح ِ م َ ل ِ ](اِخ ) رجوع به حسن بن زین الدین علی شهید ثانی شود.
صاحبدیکشنری عربی به فارسیلنگه , جفت , همسر , کمک , رفيق , همدم , شاگرد , شاه مات کردن , جفت گيري يا عمل جنسي کردن , يار , شريک , همدست , رفيق شدن
شاهریشتلغتنامه دهخداشاهریشت . (اِ مرکب ) نام صاحب مظالم . (از تاریخ یعقوبی ج 1ص 145). نام قضات و حکام صلح در اوائل قرن پنجم و مقارن با سلطنت یزدگرد اول ، ولی از کار و حدود اختیارات
ابوجعفرلغتنامه دهخداابوجعفر. [ اَ ج َ ف َ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن خلف بن اللیث . ملقب به امیر شهید. مولد او به روزدوشنبه چهار روز باقی از شعبان سنه ٔ ثلث و تسعین و مأتین (293 هَ .
حجاجلغتنامه دهخداحجاج . [ ح َج ْ جا ] (اِخ ) ابن یوسف بن الحکم بن عقیل بن مسعودبن عامربن معتب بن مالک بن کعب بن عمروبن سعدبن عوف بن قسی ، و هو ثقیف . مکنی به ابومحمد. ابن خلکان
ذوالنونلغتنامه دهخداذوالنون . [ ذُن ْ نو ] (اِخ ) لقب یونس بن متی یعنی صاحب ماهی یا همدم ماهی - و خداوند ماهی یکی از انبیاء بنی اسرائیل است که مبعوث بر اهل نینوی بود و آنرا صاحب ال
کاتب دستلغتنامه دهخداکاتب دست . [ت ِ ب ِ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کاتب الدست یا موقعالدست [ م ُ وَ ق ق ِ ع ُ ] نویسنده ای را گویند که هنگام عرض مظالم و خواندن شکایات وارده حضور