صَاحِبْهُمَافرهنگ واژگان قرآنبا آن دو همنشيني کن - به آن دو ياري کن - با آن دو رفاقت کن - با آن دو همراهي و مصاحبت کن
صاحبدیکشنری عربی به فارسیلنگه , جفت , همسر , کمک , رفيق , همدم , شاگرد , شاه مات کردن , جفت گيري يا عمل جنسي کردن , يار , شريک , همدست , رفيق شدن
اشاطةلغتنامه دهخدااشاطة. [ اِ طَ ] (ع مص ) سوزانیدن . || هلاک کردن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || باطل و تباه ساختن . || جدا کردن گوشت را. || پراکنده کردن . (
غنیمتلغتنامه دهخداغنیمت . [ غ َ م َ ] (ع اِ) اموالی که مسلمانان در جهادبا کفار حربی به دست آورند. مال و خواسته که از دشمن گرفته شود. غنیمة. رجوع به غنیمة شود : غنیمت بر او بخش کو