623 مدخل
جسمی مرکب از سود، پتاس، روغن نباتی، یا مادۀ چربیدار دیگر که برای شستشوی بدن و جامه به کار میرود.
کَفزا
soap
صابون , صابون زدن
صابون
sabun
سابون . (اِخ ) ناحیه ای است به قرب بحرین . (نزهة القلوب ص 137).
سابون . (اِ) رجوع به صابون شود.
لیف و صابون
امید بستن
محله ای از تهران نزدیک خ. مولوی
شناختن فرد(منفی)
رغوة , صابون
صابون.