صائملغتنامه دهخداصائم . [ ءِ ] (ع ص ، اِ) نعت فاعلی از صوم . روزه دار. || هر بازدارنده ای خود را از طعام و کلام و سیر و نکاح و جز آن . (منتهی الارب ). || ایستاده و برپای . ج ، ص
سائملغتنامه دهخداسائم . [ ءِ ] (ع ص ) چرنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ، سَوائِم . || حیوانی که از علف بیابان می چرد در بیشتر سال . (تعریفات جرجانی ). در اصطلاح فقها این لفظ
صائمهفرهنگ نامها(تلفظ: sā’eme) (عربی) (مؤنث صائم) (در قدیم) آنکه روزه میگیرد ، روزهگیر ، روزهدار .