صئیلغتنامه دهخداصئی . [ ص َ / ص ِ / ص ُ ئی ی ] (ع مص ) آوازکردن جوجه و عقرب . و فی المثل : یلدع و یصئی ؛ کسی را مثل زنند که ستم کند و شکوه آغازد. و منه جاء بما صأی و صمت ؛ ای
سعیفرهنگ مترادف و متضاد۱. اهتمام، تقلا، تلاش، جد، جهد، کوشش، مجاهده، مساعی ۲. کوشیدن، کوشش کردن، اهتمام ورزیدن ≠ اهمال ورزیدن، سستی کردن ۳. آهنگ، قصد
سعیدیکشنری فارسی به انگلیسیapplication, attempt, bid, effort, diligence, endeavor, essay, push, stroke, trial, try
اضباءلغتنامه دهخدااضباء. [ اِ ] (ع اِ) لیث گوید: اضباء؛ آوای عوعو سگ هنگام زوزه کردن است . و ابومنصور گوید: کلمه تصحیف و خطاست و صواب اصیاء است (از:صَأی ̍ یَصْأی ̍ و هو الصَّئی