شلغتنامه دهخداش . (حرف ) حرف شانزدهم از الفبای فارسی و سیزدهم از حروف هجای عرب و بیست و یکم از حروف ابجد و در حساب ترتیبی نماینده ٔ عدد شانزده است و به حساب جُمَّل آن را به س
شفرهنگ انتشارات معین[ په . ] (پس .) این نشانه به بن مضارع می پیوندد و معنای اسم مصدر می دهد: آفرینش ، پرورش ، آموزش .
شفرهنگ انتشارات معین[ په . ] (ضم .) ضمیر شخصی متصل سوم شخص مفرد است . 1 - به صورت مفعولی : «دادش ». 2 - به صورت فاعلی : «گفتش ». 3 - به صورت اضافی : «خانه اش ».
بشنگلغتنامه دهخدابشنگ . [ ب َ ش َ ] (اِخ ) پشن . پدر افراسیاب و اغریرث : افراسیاب بن بشنگ افراسیاب بن بشنگ بن زادشم بن توربن فریدون . رجوع به تاریخ گزیده چ عکسی 1328 هَ . ق . لن
پشه غاللغتنامه دهخداپشه غال . [ پ َ ش َ / ش ِ ] (اِ مرکب ) پشه دار است که شجرةالبق باشد. (برهان قاطع). نارون . و نیز رجوع به نارون و پشه دار شود.
پورپشنلغتنامه دهخداپورپشن . [ رِ پ َ ش َ ](اِخ ) پسر پشن و ظاهراً مخفف پور پشنگ : ای بهنگام سخا کردن چون پور قبادوی بهنگام سخن گفتن چون پور پشن . قطران .رجوع به پور پشنگ شود.
کشفلغتنامه دهخداکشف . [ ک َ ش َ ] (اِ) لاک پشت . کاسه پشت . سولاخ پا. باخه . سلحفاة. سلحفاد. (یادداشت مؤلف ). سوراخ پا : چون کشف انبوه غوغائی بدیدبانگ و ژخ مردمان خشم آورید. ر