شیویدنلغتنامه دهخداشیویدن . [ شی دَ ] (مص ) مخلوط شدن . (ناظم الاطباء). آمیخته شدن . در هم شدن . (فرهنگ فارسی معین ). || آمیختن و مخلوط کردن . (ناظم الاطباء). || لرزیدن . (منتهی ا
شاویدنلغتنامه دهخداشاویدن . [ دَ ] (مص جعلی ) در فرهنگ شعوری آمده است که شاویدن بمعنی شدن اگرچه خود بر وزن مصدر است ولی مفرد است و بهر دو معنی لفظ شدن استعمال میشود و دو بیت ذیل ر
شنویدنلغتنامه دهخداشنویدن . [ ش َ / ش ِ ن َ دَ ] (مص ) شنودن . (فرهنگ فارسی معین ). شنیدن . (آنندراج ). استماع کردن . نیوشیدن . بشنیدن . (یادداشت مؤلف ) : چو رودابه این از پدر بش
شویدنلغتنامه دهخداشویدن . [ ش ُ وَ دِ ] (ع اِ مصغر) تصغیر شادِن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شادِن شود.
شوییدنلغتنامه دهخداشوییدن . [ دَ ] (مص ) شستن و غسل دادن . (ناظم الاطباء). شوریدن . رجوع به شستن شود.
شیبیدنلغتنامه دهخداشیبیدن . [ دَ ] (مص ) (از: «شیب » + «َیدن »، پسوند مصدری ) متعدی آن شیبانیدن . مخلوط شدن . آمیخته شدن . (حاشیه ٔ برهان چ معین ) (ناظم الاطباء). || لرزیدن . (غیا