شیولغتنامه دهخداشیو. [ وْ ] (اِ) کمان تیراندازی را گویند. (آنندراج ) (برهان ). کمان . قوس . (یادداشت مؤلف ) (از ناظم الاطباء) : چو با تیغ نزدیک شد ریو نیوبه زه برنهاد آن خمانی
شیو pH تثبیتشدهimmobilized pH gradient, IPGواژههای مصوب فرهنگستاننوعی روش تمرکز همبار که در آن pH نواحی ژل از قبل تثبیت شده است
شیو الکتروشیمیاییelectrochemical gradientواژههای مصوب فرهنگستانتفاوت غلظت یونی و پتانسیل الکتریکی بین نقاط مختلف یک محلول یا در دو طرف یک غشای زیستی
شیو بومشناختیecological gradient, ecoclineواژههای مصوب فرهنگستانتغییر تدریجی یک بومسازگان و شبیه شدن آن به بومسازگان دیگر بهنحویکه مرز مشخصی میان این دو وجود نداشته باشد
شیو پتانسیلpotential gradientواژههای مصوب فرهنگستانآهنگ تغییر مکانی هر پتانسیل متـ . گرادیان پتانسیل
شیو جریانcurrent gradientواژههای مصوب فرهنگستانآهنگ افزایش یا کاهش تندی جریان در یک مسافت یا دورة مشخص
دماشیبthermoclineواژههای مصوب فرهنگستانشیوِ قائمِ تندِ دما که لایهای از آب اقیانوس را در زیر لایۀ آمیخته مشخص میکند
شیوخلغتنامه دهخداشیوخ . [ ش ُ / شیو ] (ع اِ) ج ِ شیخ . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) : غیر من پیشت چو سنگ است و کلوخ گر صبی و گر جوان و گر شیوخ . مولوی .|| ج ِ شی
شیوبادgradient windواژههای مصوب فرهنگستانبادی در مسیر خمیده، حاصل از تعادل نیروهای شیوِ فشار و کوریولیس و مرکزگریز