شینلغتنامه دهخداشین . (اِخ ) دهی است از بخش قیدار شهرستان زنجان . سکنه ٔ آن 192 تن . آب از رودخانه ٔ محلی و چشمه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).
شینلغتنامه دهخداشین . (ع اِ) حرفی از حروف معجمه هجا مهموسه . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). نام حرف سیزدهم از الفبای ابتثی و حرف بیست ویکم از الفبای ابجدی . (ناظم الاطباء). نام
شینلغتنامه دهخداشین . [ ش َ ] (ع مص ) عیب کردن کسی را. (دهار) (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). معیوب کردن . (المصادر زوزنی ) (دهار). عیب نهادن
شین و ماشینلغتنامه دهخداشین و ماشین . [ ن ُ ] (اِخ ) چین و ماچین . (نخبة الدهر دمشقی ). رجوع به چین و ماچین شود.
شین آبادلغتنامه دهخداشین آباد. (اِخ ) دهی است از بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد. سکنه ٔ آن 300 تن . آب از رودخانه ٔ لاوین . راه آن ارابه رو. صنایع دستی جاجیم بافی است . (از فرهنگ جغرافیا
شین آبادلغتنامه دهخداشین آباد.(اِخ ) دهی است از بخش میاندوآب شهرستان مراغه . سکنه ٔ آن 112 تن . آب از زرینه رود. صنایع دستی جاجیم بافی .راه آن ماشین رو. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج