شیطانی شدنلغتنامه دهخداشیطانی شدن . [ ش َ /ش ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، احتلام . محتلم گشتن . حلم . خواب دیدن . جنب شدن در خواب . محتلم شدن در خواب ، و آن بیشتر پسران را دس
شیطانیفرهنگ مترادف و متضاد۱. شرارت، شیطنت ۲. چموشی، سرکشی ۳. بدرفتاری، بدکرداری ۴. اهریمنی ۵. احتلام، جنب، محتلم ≠ خوشرفتاری ۶. انسانی، اهورایی، ملکی
شیطانیدیکشنری فارسی به انگلیسیdemoniac, devilish, evil, fiendish, foul, hellish, infernal, Mephistophelean, monstrous, satanic
احتلاملغتنامه دهخدااحتلام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) خواب دیدن . بوشاسب . حُلُم . (زوزنی ). شیطانی شدن . بازی شیطانی . (ملخص اللغات حسن خطیب ). مباضعت در خواب . انزال درخواب . جنب شدن د
گوشتاسبلغتنامه دهخداگوشتاسب . (اِ) احتلام . (رشیدی ). احتلام و شیطانی شدن باشد. (برهان ). مصحف گوشاسب است . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). || منقارمرغان . (رشیدی ) (برهان ) (آنندراج
گوشاسبلغتنامه دهخداگوشاسب . (اِ) به معنی خواب دیدن باشد که عربان رؤیا گویند. (برهان ) (شعوری ج 2 ص 315). خواب دیدن . (لغت فرس ). بوشاسپ . کوشاسب . (برهان ) : شنیدم که خسرو به گوش
خطرلغتنامه دهخداخطر. [ خ َ ] (ع مص ) دم جنبانیدن . (منتهی الارب ). منه : خطر الفحل بذنبه خطراً؛ دم جنبانید آن گشن بچپ و راست . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ). || برداشتن و زیر
وسوسهفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. وسواس پیدا کردن؛ بد اندیشیدن؛ پیدا شدن اندیشۀ بد در دل انسان.۲. (تصوف) تحریکات شیطانی.