شیشه شیشهلغتنامه دهخداشیشه شیشه . [ شی ش َ / ش ِ شی ش َ / ش ِ ] (ق مرکب ) صراحی پس از صراحی . (ناظم الاطباء): او شیشه شیشه نوشابه خورد.
چشیشهلغتنامه دهخداچشیشه .[ چ َ ش َ / ش ِ ] (ص ) رنگی باشد مخصوص اسب و استر که آن را خنگ خوانند. (برهان ) (منتهی الارب ).رنگی باشد مر اسب و استر را. (جهانگیری ). رنگی مخصوص اسب و استر که خنگ نیز گویند. (ناظم الاطباء). چشینه . خنگ . و رجوع به چشینه و خنگ شود.<br
شپشهلغتنامه دهخداشپشه . [ ش ِ پ ِ ش َ / ش ِ ] (اِ مصغر) حشره ٔ کوچکی است شبیه به شپش معمولی انسان ولی قدری از آن کوچکتر است و بیشتر به موهای ناحیه ٔ زهار و شرمگاه و زیر بغل حمله میکند و پاهایش دارای قلابهای قوی است که به بدن میچسبد و جدا کردنش مشکل است و در م
rolling millدیکشنری انگلیسی به فارسیماشین نورد، کارخانه تولید ورق اهن و فولاد، ماشین غلتک دار، کارخانه شیشه جام
مینافرهنگ مترادف و متضاد۱. آبگینه، شیشه، جام ۲. جام می ۳. لایه خارجی دندان ۴. ترکیبی ازلاجورد و طلا ۵. آبگینه ۶. لعاب مخصوص ۷. لعاب شیشهای ۸. شیشه شراب