شیشویهلغتنامه دهخداشیشویه . [ شی ش َ وَی ْه ْ ] (اِخ ) نفیس بن عبدالجباربن شیشویه . محدث است . (منتهی الارب ).
ششویهلغتنامه دهخداششویه . [ ش ِ ی َ ] (اِ) گویا در زمان ساسانیان از این کلمه ، اراده ٔ خمس و پنج یک می شده است . (یادداشت مؤلف ): فقال له [ لابی صالح السجستانی ] کیف تصنع بدهویه
شیرویهلغتنامه دهخداشیرویه . [ رو ی َ ] (اِخ ) ابن شهریاربن شیرویه بن فناخسرو همدانی مکنی به ابوشجاع (متوفای 509 هَ . ق .).صاحب الفردوس و او مورخ همدان بود. (از کشف الظنون ). از عل
شیرویهلغتنامه دهخداشیرویه . [ رو ی َ ] (اِخ ) شیرو. شیروی . نام پسر خسرو پرویز. پسر خسرو پرویز که پس از وی به سلطنت رسید (628 م .). خسرو قصد داشت مردانشاه را جانشین خود گرداند، چو
شیرویهلغتنامه دهخداشیرویه . [ رو ی َ ] (اِخ ) نام پهلوانی معاصر با فریدون . (فرهنگ لغات ولف ). شیروی : به یک دست شیدوش جنگی به پای چوشیرویه شیراوژن رهنمای .فردوسی .
شیرویهلغتنامه دهخداشیرویه . [ رو ی َ ] (اِخ ) نام یک پهلوان ایرانی که پسر بیژن و نوه ٔ گیو بود. (فرهنگ لغات ولف ) : نبیره ٔ سرافراز گیو دلیرجهانگیر شیرویه و اردشیر.فردوسی .
ششویهلغتنامه دهخداششویه . [ ش ِ ی َ ] (اِ) گویا در زمان ساسانیان از این کلمه ، اراده ٔ خمس و پنج یک می شده است . (یادداشت مؤلف ): فقال له [ لابی صالح السجستانی ] کیف تصنع بدهویه
شیرویهلغتنامه دهخداشیرویه . [ رو ی َ ] (اِخ ) ابن شهریاربن شیرویه بن فناخسرو همدانی مکنی به ابوشجاع (متوفای 509 هَ . ق .).صاحب الفردوس و او مورخ همدان بود. (از کشف الظنون ). از عل
شیرویهلغتنامه دهخداشیرویه . [ رو ی َ ] (اِخ ) شیرو. شیروی . نام پسر خسرو پرویز. پسر خسرو پرویز که پس از وی به سلطنت رسید (628 م .). خسرو قصد داشت مردانشاه را جانشین خود گرداند، چو
شیرویهلغتنامه دهخداشیرویه . [ رو ی َ ] (اِخ ) نام پهلوانی معاصر با فریدون . (فرهنگ لغات ولف ). شیروی : به یک دست شیدوش جنگی به پای چوشیرویه شیراوژن رهنمای .فردوسی .
شیرویهلغتنامه دهخداشیرویه . [ رو ی َ ] (اِخ ) نام یک پهلوان ایرانی که پسر بیژن و نوه ٔ گیو بود. (فرهنگ لغات ولف ) : نبیره ٔ سرافراز گیو دلیرجهانگیر شیرویه و اردشیر.فردوسی .