سنگ بر شیشه زدنلغتنامه دهخداسنگ بر شیشه زدن . [ س َ ب َ شی ش َ / ش ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از توبه کردن و گذشتن از شراب . (برهان ). توبه کردن از شراب . (فرهنگ رشیدی ). کنایه از توبه کرد
شیشه بر سنگلغتنامه دهخداشیشه بر سنگ . [ شی ش َ / ش ِ ب َ س َ ] (ص مرکب ) کنایه از شکسته و خراب . (آنندراج ) (غیاث ).
سنگ بر شیشه افتادنلغتنامه دهخداسنگ بر شیشه افتادن . [ س َ ب َ شی ش َ / ش ِ اُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از توبه کردن . از شراب خوردن و عیش منغص شدن و کردن . (آنندراج ). توبه کردن از شراب . (مجموع
شیشه برلغتنامه دهخداشیشه بر. [ شی ش َ / ش ِ ب ُ ] (نف مرکب ) شیشه برنده . آنکه شیشه با الماس ببرد و به در و پنجره و جز آن اندازد. (یادداشت مؤلف ).
شیشهلغتنامه دهخداشیشه . [ شی ش َ / ش ِ ] (اِ) زجاج . آبگینه . زجاجه . (یادداشت مؤلف ). جسمی صلب و غیرحاجب (حاکی ) ماوراء و بیرنگ که آنرا از ذوب شن مخلوط با پتاس و سود حاصل می ک
زدنلغتنامه دهخدازدن . [ زَ دَ ] (مص ) پهلوی ، ژتن و زتن از ریشه ٔ ایرانی قدیم : جتا، جن . اوستا: گن (بارتولمه 490) (نیبرگ 258). پارسی باستان ریشه ٔ: اَجَنَم ، جَن (کشتن ). هندی
افشای راز کردنلغتنامه دهخداافشای راز کردن . [ اِ ی ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) راز کس آشکارا کردن . طنبور از غلاف بیرون آوردن و بیرون کردن . طنبور از جوال بیرون کردن . زنار از زیر خرقه گشادن .
سنگلغتنامه دهخداسنگ . [ س َ ] (اِ) سنگ در پهلوی به معنی ارزش و قیمت آمده «تاوادیا هَ . 164» . معروف است و به عربی حجر خوانند. (از برهان ). حجر. صخره . (ترجمان القرآن ترتیب عادل
عمرلغتنامه دهخداعمر. [ ع ُ ] (ع اِ) زندگانی . (منتهی الارب ) (دهار). حیات . (اقرب الموارد). زیست . زندگی . مدت حیات و زندگانی : چرا عمر کرکس دوصد سال ویحک نماند فزونتر ز سالی پ