شیشلغتنامه دهخداشیش . (عدد، ص ، اِ) شش (در ترکیب شیشه بندان ، مهمانی شب ششم تازه مولود). (یادداشت مؤلف ). امروزه در تداول عامه ٔ تهرانیان نیز «شش » را غالباً «شیش » تلفظ کنند.
لال زن شیشلغتنامه دهخدالال زن شیش . [ زَ ] (اِ مرکب ) در شب سیزدهم تیرماه (نوروز طبری ) زنی به صورتی منکر (ناشناس ) درآمده و شیشی (شاخ تر و باریک ، ترکه ) در دست داخل خانه میشود و اهل
شیشاءلغتنامه دهخداشیشاء. (ع اِ) خرمای هسته سخت ناکرده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). صیصاء را گاهی شیشاء نیز گویند. (از المعرب جوالیقی ذیل ص 217). رجوع به صیص