شیرکنلغتنامه دهخداشیرکن . [ ک َ ] (ص مرکب ) گوسفند یا بزی که در خردی اخته کنند فربهی را. (یادداشت مؤلف ).
سامانلغتنامه دهخداسامان . (اِ) پهلوی سامان ، ارمنی سَهْمَن از شکل قدیمی پهلوی ساهمان ؟ اشتقاق آن از ریشه ٔ سانسکریت سد (بمعنی اعتناکردن ، نزول ) قطعی نیست : بوقت دولت سامانیان و
شارکنیلغتنامه دهخداشارکنی . [ رِک َ ] (اِخ ) دیهی است از دهستان بن معلا، بخش شوش ، شهرستان دزفول ، واقع در 5 هزارگزی شمال باختری شوش و 7 هزارگزی باختر راه شوسه ٔ اهواز به دزفول و