شیروانیلغتنامه دهخداشیروانی . (اِ) خرپشته ای که به روی سقف خانه بنا می کنند. (ناظم الاطباء). سقفی پوشیده از تنکه ٔ آهن یا آهن سفید و حلبی به شکل خرپشته . (یادداشت مؤلف ). || نوعی
شیروانیلغتنامه دهخداشیروانی . [ شیرْ ] (اِخ ) دهی است از بخش شاهپور شهرستان خوی . سکنه ٔ آن 172 تن و آب آن از چشمه و باران . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
شیروانیلغتنامه دهخداشیروانی . [ شیرْ ] (حامص مرکب ) شغل شیروان . شیربانی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شیروان شود.
بهار شیروانیلغتنامه دهخدابهار شیروانی . [ ب َ رِ شیرْ ] (اِخ ) نامش میرزا نصراﷲ و اصلش از شیروان شماخی است و در جوانی بعزم سیاحت و تجارت بمسافرت بلاد پرداخت و بهندوستان افتاد و سالها در
تمکین شیروانیلغتنامه دهخداتمکین شیروانی . [ ت َ ن ِ ] (اِخ ) حاج زین العابدین بن ملا اسکندر شیروانی بسال 1193 هَ . ق . در شماخی متولد شد و در آنجا به تحصیل پرداخت و به فقر متمایل گشت و س
بهار شیروانیلغتنامه دهخدابهار شیروانی . [ ب َ رِ شیرْ ] (اِخ ) نامش میرزا نصراﷲ و اصلش از شیروان شماخی است و در جوانی بعزم سیاحت و تجارت بمسافرت بلاد پرداخت و بهندوستان افتاد و سالها در
تمکین شیروانیلغتنامه دهخداتمکین شیروانی . [ ت َ ن ِ ] (اِخ ) حاج زین العابدین بن ملا اسکندر شیروانی بسال 1193 هَ . ق . در شماخی متولد شد و در آنجا به تحصیل پرداخت و به فقر متمایل گشت و س