شیرخشخاشلغتنامه دهخداشیرخشخاش . [ خ َ ] (اِ مرکب ) شیره ٔ خشخاش . تریاک . (ناظم الاطباء). افیون را گویند. (آنندراج ).
شیرخشکلغتنامه دهخداشیرخشک . [ خ ُ ] (اِ مرکب ) شیر که خشک کنند و به صورت گرد درآورند. رجوع به ترکیب شیرخشک در ذیل ماده ٔ شیر شود. || قسمی از شیرخشت . (ناظم الاطباء). شیرخشت . (از
advancingدیکشنری انگلیسی به فارسیپیشبرد، پیش بردن، جلو بردن، اقامه کردن، جلو رفتن، ترقی دادن، ترفیع رتبه دادن، تسریع کردن، مساعده دادن، پیش رفتن