شیدنلغتنامه دهخداشیدن . [ دَ ] (مص ) حلاجی کردن . ندافی کردن . زدن پنبه و پشم و مانند آن . ندف . حلج . زدن (چنانکه پنبه و امثال آنرا). واخیدن . نفش . فلخیدن . فلخمیدن . (یادداشت
شدنگویش اصفهانی تکیه ای: bebi طاری: boy(mun) طامه ای: boɂan / beɂan طرقی: boymun کشه ای: boymun نطنزی: boɂan
شادنه ٔ هندیلغتنامه دهخداشادنه ٔ هندی . [ دِ ن َ / ن ِ ی ِ هَِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) شادنج . رجوع به شادنج و شادنج هندی و حجر هندی شود.
طول کشیدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان شیدن، گذشتن، طی شدن، بودن، پاییدن، برآمدن، بهطول انجامیدن، ادامه یافتن (داشتن)، سپری شدن، طولانی شدن گذرا بودن امتداد یافتن، امتداد داشتن
کشیدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت شیدن، بهدنبال خود کشیدن، کشاندن، یدک کشیدن، بردن، همراه بردن بهسوی خود کشاندن، جلب کردن، جذب کردن پارو زدن استخراج کردن، درآوردن
نشانلغتنامه دهخدانشان . [ ن ِ ] (اِ) پهلوی : نیش (در کلمه ٔ مرکب ِ: مَرْوْ-نیش ، به معنی نگهبان مرغان )، از: نیَش ، از: نی اَش .در اوراق مانوی ِ تورفان : نیشند = نیه شاند (خواهن
ندفلغتنامه دهخداندف . [ ن َ ] (ع مص ) پنبه زدن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). پنبه را با مندف زدن . (از المنج