شیداییلغتنامه دهخداشیدایی . [ ش َ / ش ِ ] (حامص )دیوانگی . (آنندراج ) (یادداشت مؤلف ). صفت شیدا. جنون . (یادداشت مؤلف ). آشفتگی . (آنندراج ) : مرا نسبت به شیدایی کند ماه پری پیکرتو دل با خویشتن داری چه دانی حال شیدایی . <p
شیداییدیکشنری فارسی به انگلیسیcaptivation, conquests, enchantment, fascination, fuddle, infatuation, love, rapture, romanticism
شیداییلغتنامه دهخداشیدایی . [ ش َ / ش ِ ] (حامص )دیوانگی . (آنندراج ) (یادداشت مؤلف ). صفت شیدا. جنون . (یادداشت مؤلف ). آشفتگی . (آنندراج ) : مرا نسبت به شیدایی کند ماه پری پیکرتو دل با خویشتن داری چه دانی حال شیدایی . <p
دورۀ شیداییmanic episodeواژههای مصوب فرهنگستانمرحلهای از شیدایی که حداقل یک هفته طول میکشد و مشخصۀ آن خُلقِ تحریکپذیر و بالا همراه با سه علامت یا بیشتر است که این علائم عبارتاند از: افزایش تحرک و سراسیمگی روانیـحرکتی و پرحرفی و پرش افکار (flight of ideas) و خودبزرگبینی
اطلاعشیداییinfomaniaواژههای مصوب فرهنگستانکنکاش مداوم و افراطی برای کسب و پخش اطلاعات و دانش که در نتیجۀ آن فرد از توجه کافی به امور اساسی زندگی خود بازمیماند