شگفتیدیکشنری فارسی به انگلیسیadmiration, amazement, marvel, singularity, strangeness, surprise, wonder, wonderment
شگفتیلغتنامه دهخداشگفتی . [ ] (اِخ ) نام ستاره ای است بر گردن قیطس که از قدر دویم بنوبت تا قدر هشتم شود و نیز رنگ از زرد به سرخ گرداند. (یادداشت مؤلف ).
شگفتیلغتنامه دهخداشگفتی . [ ش ِ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سکمن آباد بخش حومه ٔ شهرستان خوی . سکنه ٔ آن 138 تن . آب آن از آقچای و چشمه . محصول عمده ٔ آنجا غلات و حبوب . صنایع
شگفتیدنلغتنامه دهخداشگفتیدن . [ ش ِ گ ِ دَ ] (مص ) متعجب شدن . (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). تعجب نمودن . حیران گشتن : چو افراسیابش به هامون بدیدشگفتید از آن کودک نورسید . فردوسی .