شکیللغتنامه دهخداشکیل . [ ش َ ] (از ع ، ص ) خوشگل . خوش صورت . خوش اندام . زیبا. خوب روی . (ناظم الاطباء). در تداول بمعنی خوشگل و جمیل بکار برند، ولی در لغت نیافتم و گویا در عرب
شکیللغتنامه دهخداشکیل . [ ش َ ] (ع اِ) کف خون آمیخته ای که بر دهانه ٔ لگام پیدا شود. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
شکیلافرهنگ نامها(تلفظ: šakilā) (عربی ـ فارسی) (شکیل = خوشگل ، زیبا + ا (پسوند نسبت)) ، منسوب به شکیل ، خوشگل و زیبا.
شکیلافرهنگ نامها(تلفظ: šakilā) (عربی ـ فارسی) (شکیل = خوشگل ، زیبا + ا (پسوند نسبت)) ، منسوب به شکیل ، خوشگل و زیبا.