شکیبلغتنامه دهخداشکیب . [ ش ِ / ش َ ] (اِمص ، اِ) صبر. آرام . تحمل . (ناظم الاطباء) (از برهان ).آرام . صبر. (فرهنگ جهانگیری ) (غیاث ). صبر باشد. (انجمن آرا) (آنندراج ) (از لغت ف
شکیب اصفهانیلغتنامه دهخداشکیب اصفهانی . [ ش َ ب ِ اِ ف َ ] (اِخ ) میرزا محمدعلی . از گویندگان عارف قرن سیزدهم هجری در اصفهان بود و به مسافرتها پرداخت از جمله عراقین و کردستان و فارس را
شکیب شیرازیلغتنامه دهخداشکیب شیرازی . [ ش َ ب ِ] (اِخ ) مولانا محمدعلی فرزند محمد امین شکاکی شیرازی از گویندگان اواخر قرن یازده و اوایل قرن دوازده هجری بود و به لباس فقر ملبس و از پیرو
شکیب ارسلانلغتنامه دهخداشکیب ارسلان . [ ش َ اَ س َ ] (اِخ ) از مشاهیر نویسندگان و شاعران و ادبا و میهن خواهان و بزرگان و سیاستمداران قرن چهاردهم هجری و از طایفه ٔ «دروز» لبنانیان که از
شکیب اصفهانیلغتنامه دهخداشکیب اصفهانی . [ ش َ ب ِ اِ ف َ ] (اِخ ) میرزا محمدعلی . از گویندگان عارف قرن سیزدهم هجری در اصفهان بود و به مسافرتها پرداخت از جمله عراقین و کردستان و فارس را
شکیب شیرازیلغتنامه دهخداشکیب شیرازی . [ ش َ ب ِ] (اِخ ) مولانا محمدعلی فرزند محمد امین شکاکی شیرازی از گویندگان اواخر قرن یازده و اوایل قرن دوازده هجری بود و به لباس فقر ملبس و از پیرو
شکیب ارسلانلغتنامه دهخداشکیب ارسلان . [ ش َ اَ س َ ] (اِخ ) از مشاهیر نویسندگان و شاعران و ادبا و میهن خواهان و بزرگان و سیاستمداران قرن چهاردهم هجری و از طایفه ٔ «دروز» لبنانیان که از