شکفتلغتنامه دهخداشکفت . [ ش ِ ک َ ] (اِ) غار. (آنندراج ). اشکفت . (از فرهنگ جهانگیری ). غار یا جایی درکوهها ساخته و مهیا شده که درویشان و فقیران در آنجا بسر برند. (از ناظم الاطب
شکفتلغتنامه دهخداشکفت . [ ش ِ ک ِ ] (مص مرخم ، اِمص ) اسم از شکفتن . تعجب . عجب . شگفت . حیرت . (ناظم الاطباء).عجب . تعجب . (از برهان ). تعجب . (غیاث ). و صاحب غیاث اللغات افزای
شکفتلغتنامه دهخداشکفت . [ ش ِ ک ُ ] (مص مرخم ، اِمص ) اسم از شکفتن . (ناظم الاطباء). واشدن غنچه ٔ گل را گویند. (برهان ). از هم گشودن غنچه . (غیاث ). از هم گشودن . (برهان ). افتت
شکفتلغتنامه دهخداشکفت . [ ش ُ ک ُ ] (اِ) کرامت . معجزه . || احترام . توقیر. تعظیم . || ترس . بیم . خوف . (ناظم الاطباء). || شکفته . گشوده .واشده . (آنندراج ). معانی منقول از ناظ
شِکُفتbloom 2واژههای مصوب فرهنگستانآزاد شدن گازکربنیک بهصورت حباب براثر تماس آب با قهوۀ تازهآسیاشده متـ . شِکُفت قهوه coffee bloom
شکفت شدنلغتنامه دهخداشکفت شدن . [ ش ِ ک ُ ش ُ دَ] (مص مرکب ) (اصطلاح کیمیا) تبخیر شدن آب مواد متبلور و خاک شدن آنها مانند نمک فرنگی . (ناظم الاطباء).
شکفت شدنلغتنامه دهخداشکفت شدن . [ ش ِ ک ُ ش ُ دَ] (مص مرکب ) (اصطلاح کیمیا) تبخیر شدن آب مواد متبلور و خاک شدن آنها مانند نمک فرنگی . (ناظم الاطباء).
شِکُفتbloom 2واژههای مصوب فرهنگستانآزاد شدن گازکربنیک بهصورت حباب براثر تماس آب با قهوۀ تازهآسیاشده متـ . شِکُفت قهوه coffee bloom
شکفتنلغتنامه دهخداشکفتن . [ ش ِ ک ُ ت َ ] (مص ) واشدن غنچه ٔ گل . (برهان ). خندیدن گل . خندان شدن گل . واشدن . گشادن . شکفته شدن . (ناظم الاطباء). بشکفیدن . بازشدن غنچه . به حد گ
شکفتنلغتنامه دهخداشکفتن . [ ش ِ ک َت َ ] (مص ) شکافتن . کافتن . شکافته شدن . (ناظم الاطباء). || شکفته شدن . خندان گشتن : گل روی آن ترک چینی شکفت شمال آمد و راه میخانه رفت . نظامی