شکستگی عادی ریلordinary breakواژههای مصوب فرهنگستانترکخوردگی کامل یا جزئی ریل راهآهن بیآنکه علامتی از شِقاق (fissure) یا دیگر عیوب ریل قابل مشاهده باشد متـ . شکستگی عادی
شکستگیلغتنامه دهخداشکستگی . [ ش ِ ک َ ت َ / ت ِ ] (حامص ) حالت و چگونگی شکسته .کسر. شکستن . تکسر. خنث . (یادداشت مؤلف ). کسر و انکسار. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ) : چون زم
شکستگی عادی ریلordinary breakواژههای مصوب فرهنگستانترکخوردگی کامل یا جزئی ریل راهآهن بیآنکه علامتی از شِقاق (fissure) یا دیگر عیوب ریل قابل مشاهده باشد متـ . شکستگی عادی
بیضهلغتنامه دهخدابیضه . [ ب َ / ب ِ ض َ / ض ِ ] (از ع ، اِ) مأخوذ از بیضة تازی بمعنی خاگ و خایه ٔ حیوانات . (ناظم الاطباء). و با لفظ افکندن وانداختن و بر سنگ زدن و دادن و نهادن
اسدیلغتنامه دهخدااسدی . [ اَ س َ ] (اِخ ) علی بن احمد اسدی طوسی مکنی به ابی نصر. کنیه و نام و نسب او بهمین صورت در کتب تذکره آمده و اسدی در انجام کتاب الابنیة عن حقایق الادویة ن