شکستخوردهفرهنگ مترادف و متضاد۱. ناکام ۲. بازنده، ناکامیاب، ناموفق ۳. مغلوب، مقهور، منهزم ≠ پیروز، کامیاب
شکست خوردهفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. شکستیافته؛ هزیمتیافته؛ مغلوب.۲. (قید) با حالت مغلوبیت و ناکامی.
شکست خوردهلغتنامه دهخداشکست خورده . [ ش ِ ک َ خوَرْ / خُرْ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) منهزم . شکست یافته : لشکر شکست خورده ؛ مغلوب . (یادداشت مؤلف ). کاغی . (منتهی الارب ). هزیمت یافته و
شکستخوردهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ عمل باخته، مغلوب، مقهور، منهزم، طرف بازنده، مغبون، متضرر، زیاندیده، پاکباخته، بنده، عاجز، زبون، سخره، مطیع، تسلیم، تابع، مظلوم
ناکامفرهنگ مترادف و متضاددلشکسته، شکستخورده، مایوس، محروم، ناامید، ناشاد، نامراد، نومید ≠ کامروا، کامیاب