شکارلغتنامه دهخداشکار. [ ش ِ ] (اِ)قصد کشتن آدمی مر حیوانی را. (آنندراج ) (غیاث ). صیدکردن حیوانی را. (از یادداشت مؤلف ). صید. قنز. قبض . (منتهی الارب ). وعد. (از المنجد): اصطی
sportدیکشنری انگلیسی به فارسیورزش، بازی، سرگرمی، شوخی، الت بازی، نمایش تفریحی، شکار و ماهیگری و امثال آن، بازی کردن