شکارگری منفی،شکار منفیnegative predationواژههای مصوب فرهنگستانکاهش موضعی جمعیت شکار در پاسخ به افزایش تراکم جمعیت شکارگر
تحلیل شکارگریpredation analysisواژههای مصوب فرهنگستانتجزیهوتحلیل روابط متقابل شکار و شکارگر ازطریق مدلسازی ریاضی
جبران شکارگریpredation compensationواژههای مصوب فرهنگستانسازوکاری که در آن جمعیت شکار با وجود تغییر مقدار شکارگری براثر دخالت عوامل دیگر ثابت میماند
شکارگری،شکار2predationواژههای مصوب فرهنگستاننوعی برهمکنش بین اندامگانها که در آن یک اندامگان (شکارگر) غذای خود را با خوردن اندامگان دیگر (طعمه) به دست میآورد
شکارگری مثبت،شکار مثبتpositive predationواژههای مصوب فرهنگستانپاسخ مثبت تغییر جمعیت شکارگر به تغییر جمعیت شکار
شکارگیرلغتنامه دهخداشکارگیر. [ ش ِ ] (نف مرکب ) صیاد. (زمخشری ) (ناظم الاطباء). شکارگر. (ناظم الاطباء). شکارچی . نخجیرگر. و رجوع به مترادفات شود.
تحلیل شکارگریpredation analysisواژههای مصوب فرهنگستانتجزیهوتحلیل روابط متقابل شکار و شکارگر ازطریق مدلسازی ریاضی
جبران شکارگریpredation compensationواژههای مصوب فرهنگستانسازوکاری که در آن جمعیت شکار با وجود تغییر مقدار شکارگری براثر دخالت عوامل دیگر ثابت میماند