شپوشلغتنامه دهخداشپوش . [ ش َپ ْ پو ](اِ مرکب ) کلاه و طاقیه و تخفیفه را گویند. (برهان ).کلاه و سرپوش . پوشاک سر. (ناظم الاطباء) : ای روز دو عالم را پوشیده کلاه تونامش به چه معن
شپلغتنامه دهخداشپ . [ ش َ ] (ص ، ق ) جهنده و خیزکننده . (از برهان قاطع) (ناظم الاطباء). جهنده و خیزکننده و آن را شسب و گشسب نیز گویند. (از انجمن آرا). || زود، که عربان عجل گوی
شپوشلغتنامه دهخداشپوش . [ ش َپ ْ پو ](اِ مرکب ) کلاه و طاقیه و تخفیفه را گویند. (برهان ).کلاه و سرپوش . پوشاک سر. (ناظم الاطباء) : ای روز دو عالم را پوشیده کلاه تونامش به چه معن
شب پوشلغتنامه دهخداشب پوش . [ ش َ ] (نف مرکب ) پوشنده ٔ شب . که شب را بپوشد. || (اِ مرکب ) شبپوش . کلاه و طاقیه . تخفیفه ای که شبها بر سر نهند. (برهان قاطع). شب کلاه و کلاهی که شب
شپلغتنامه دهخداشپ . [ ش َ ] (ص ، ق ) جهنده و خیزکننده . (از برهان قاطع) (ناظم الاطباء). جهنده و خیزکننده و آن را شسب و گشسب نیز گویند. (از انجمن آرا). || زود، که عربان عجل گوی
شپ شپلغتنامه دهخداشپ شپ . [ ش َ ش َ ] (اِ صوت مرکب ) شپشاپ . شباشاپ . آواز تیر انداختن پی درپی را گویند. (از برهان ). آواز پی هم انداختن تیر است . (فرهنگ نظام ). آواز پیاپی خوردن