شاهدةلغتنامه دهخداشاهدة. [ هَِ دَ ] (ع ص ، اِ) مؤنث شاهد. ج ، شاهدات و شواهد. رجوع به شاهد شود. || زمین . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ، شاهدات و شواهد. (اقرب الموارد).
شهدةلغتنامه دهخداشهدة. [ ش َ دَ ] (ع اِ) اخص است از شهد که بمعنی انگبین با موم است . (منتهی الارب ). یک قطعه از عسل با موم . (ناظم الاطباء).
شهدةالکاتبةلغتنامه دهخداشهدةالکاتبة. [ ش َ دَ تُل ْ ت ِ ب َ ] (اِخ ) شهدة دختر ابونصر احمدبن الفرج بن عمر الابری . اصل او از دینور است در 482 هَ . ق . در بغداد متولد گردیده و در 574 در
شاهدهفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده= شاهد: ◻︎ رفت آن عجوز پر دغل، رفت آن زمستان و وَحَل / آمد بهار و زاد از او صد شاهد و صد شاهده (مولوی۲: ۱۲۰۲).
شاهدةلغتنامه دهخداشاهدة. [ هَِ دَ ] (ع ص ، اِ) مؤنث شاهد. ج ، شاهدات و شواهد. رجوع به شاهد شود. || زمین . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ، شاهدات و شواهد. (اقرب الموارد).
شهدةلغتنامه دهخداشهدة. [ ش َ دَ ] (ع اِ) اخص است از شهد که بمعنی انگبین با موم است . (منتهی الارب ). یک قطعه از عسل با موم . (ناظم الاطباء).
شهدةالکاتبةلغتنامه دهخداشهدةالکاتبة. [ ش َ دَ تُل ْ ت ِ ب َ ] (اِخ ) شهدة دختر ابونصر احمدبن الفرج بن عمر الابری . اصل او از دینور است در 482 هَ . ق . در بغداد متولد گردیده و در 574 در
شاهدهفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده= شاهد: ◻︎ رفت آن عجوز پر دغل، رفت آن زمستان و وَحَل / آمد بهار و زاد از او صد شاهد و صد شاهده (مولوی۲: ۱۲۰۲).