شپوزلغتنامه دهخداشپوز. [ ش َپ ْ پو ] (اِ مرکب ) به معنی شپره باشد که عربان خفاش گویند. (برهان ). به معنی شپ یوز است که شب پره باشد. (انجمن آرا). شبپره . خفاش . (ناظم الاطباء). ش
شپوزلغتنامه دهخداشپوز. [ ش َپ ْ پو ] (اِ مرکب ) به معنی شپره باشد که عربان خفاش گویند. (برهان ). به معنی شپ یوز است که شب پره باشد. (انجمن آرا). شبپره . خفاش . (ناظم الاطباء). ش
خفاشلغتنامه دهخداخفاش . [ خ ُف ْ فا ] (ع اِ) شب پره . وطواط. موش کور. مرغ عیسی . شب باره . شب باز. شب بازه ، شب پرک . شب بوزه . شب یازه . شبینه . شیوز. شب کور. شیرمرغ . شیرزج .